ني ني گولو

زشت نامه

1390/5/17 13:34
نویسنده : مامان نگين
2,585 بازدید
اشتراک گذاری

در آستانه 5 ماهگي هستم ( 20هفته) ؛

شيكمم اندازه يه توپ بسكتبال شده  هيكلم شبيه يه لوله ميمونه كه وسطش يه چيز گير كرده .

 از عدد رو ترازو بدم مياد. توي عمرم انقده چاق نشده بودم .

همسري خيلي از شيكم قولمبم خوشش مياد ؛ميگه تا حالا زن باردار كه شيكمش اين مدلي جلو اومده

باشه نديده ( منم بهش ميگم : همچي ميگي اين مدليشو نديده بودي ؛ آدم فكر ميكنه يه عمردر مورد طرز

جلواومدنه شيكم زناي حامله تحقيق ميكردي !!)

 هر روز كه از شركت برميگرده اول كلي به شيكم من ميخنده و بعدشم تا شب پسرم –پسرم ميكنه.

تو فاميل پر كرده بچه من آقازادست !! الان هر كي زنگ ميزنه ازم حال آقازاده ! رو ميپرسه !


.......از بحث زشتي منحرف نشيم ....

پوست تنم خشك شده ؛ يه لكه هاي ريز قهوهايي روي پيشوني و كنار ابروهام ظاهر شده . پوست بدنم

شفاف شده رگهاي آبيم از زيرش كاملا مشخصه ؛ فكر كنم قطر رگهام هم زياد شدن !بعضي روزا

جلوي آيينه دماغمو خيلي دراز ميبينم .

دلم براي بدن قبليم خيلي خيلي تنگ شده .دلم براي سبك حركت كردنام تنگ شده .

دلم ميخواد مثل قبل با يه دور خيز ؛ دمرو بپرم رو تخت ....

دلم ميخواد كلاس ورزشامو و برم و همش جست و خيز كنم .

انقدر همه چي سريع اتفاق افتاد و سريع پيش ميره كه وقت نكردم با بدن قبليم درست و حسابي خدافظي

كنم.افسوس

هنوز به وضعيت جديدم عادت نكردم .. يك كلام اصلا خوشم نميااااااااااااااااد.


 حرف آخر :


تنها تغيير شيرين و  دلچسب و اميدوار كننده  توي وجودم ؛ يه احساس عشق عميق و واقعي به پسرم

هست كه با هيچي تو دنيا عوضش نميكنم ؛ حاضرم از اين زشتتر هم بشم ولي يه لحظه بدونه ني ني

نباشم ..بغل

 

وقايع مهم :

 

* - اگه توهم نزده باشم ؛ 11 مرداد اولين تكوناشو حس كردم .

* - پسرم اولين كله پاچشو 17 مرداد تو كله  پزي بره سفيد ؛ نوش جان كرد( البته از طريق بند ناف )

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

ریحانه
17 مرداد 90 14:11
سلام دوست خوبم. خانمی اینقدر حساس نباش؛ همه اینایی که گفتی زیبائی های دوران بارداریه. من یه جا خوندم که خانمای باردار باید لباسایی بپوشن که تغئیرات بارداری رو نشون بده نه اینکه قایمش کنن. لذت ببر از این که تو دلت یه نی نی داری و تا میتونی به خودت برس. ایشالا نی نی زود زود میاد تو بغلت.
خاله زهرا
17 مرداد 90 14:42
آخیییی فداش بشم...مامان شدن این چیزارو هم داره .اما همه چیز موقتیه
نرگس
19 مرداد 90 16:30
ااااااااااااااااا حالا که دارم فکر میکنم میبینم من میمیرم اگه یه شب خودمو با شدت پرت نکنم روتخت (گاهی اوقات هم روی همسری که تازه خوابش برده)
مامان رها
20 مرداد 90 10:45
عزیز دلم خیلی زود به هیکل قبلیت میرسی مطمئن باش و الان کیف کن و لذت ببر
باران
22 مرداد 90 10:51
خيلي زيبا و با مزه احساساتت رو با جزئيات وقايعي كه برات پيش اومده، نوشتي. حض كردم. ايشالله هر دوتون سالم باشين.
somi
25 مرداد 90 1:09
همه اینا به دیدن اون نی نی خوشگل میارزه عزیزم.. فقط کافیه یکم صبر داشته باشی، هم هیکلت دوباره بر میگرده و هم نی نی میاد توی بقلت
خاله مهسا
25 مرداد 90 10:20
اشکالی نداره مامانی عوضش گل پسرت میاد نگاش می کنی کلی انرژی می گیری اون وقت با یه عالمه انرژی مثبت ورزش رو شروع می کنی همه چی مثل قبل می شه
ليلا
26 مرداد 90 14:07
نگين جون از خوندن احساسات قشنكت اشكم سرازير شد اولين بار كه به وبلاگت ميايم اميدوارم اقا زاده نيني گولوت به سلامت به دنيا بياد برات خوشحالم
خاله زهرا
27 مرداد 90 13:53
مامان بانمک زود باش آپ کن ....دلمون تنگ شد..
سارا
27 مرداد 90 18:08
زیبا بود در عین زشتی. من واستون آرزوی سلامتی کردم و از خدا خواستم شیکم منم یه روز قلمبه بشه.
سارا
3 شهریور 90 18:50
سلام نگین جون خوبی؟ چه جالب منم الان حدود و نزدیکای 20 هفته ام اما باور کن شکمم حتی اندازه ی یه دونه هلو هم بزرگ نشده خیلی مسخره است که به هر کی میگم حامله ام باورش نمیشه و فکر میکنه شوخی میکنم البته خودمم لاغرم و شاید دلیلش اینه البته از خیلیها شنیدم اونهایی که لاغرن شکمشون زود میاد جلو اما در مورد من اینطوری نبوده دارم حض میکنم واسه وقتی لباس بارداری بپوشم و باورم بشه دارم مامان میشم گرچه صدای قلبش و بارها شنیدم و لگدهاشو و از 14 هفتگی حس کردم اما این شکمه جلو نمیاد که نمیاد.... خلاصه خوش بحالت آخه من وقتی راه میرم عمدی شکمم و جلو میگیرم اما باز بی فایده است و خنده دار تر از قبل میشم... از شوخی بگذریم گلم این قیافه برات موقتیه و بعد از پایان بارداریت به وضعیت سابقت بر میگردی نیازی نیست بهش عادت کنی چون قبل از اینکه عادت کنی تموم میشه و آقا زاده ات و تو بغلت میبینی و به قول مامانا خودت و فراموش میکنی. نی نی منم پسمله یه آقا پسر که فکر کنم ریزه میزه باشه که هیچ اثری ازش نیست بارداری خوبی داشته باشی جیگر به منم سر بزن و از حالت باخبرم کن که منتظرتم
* فرناز *
5 شهریور 90 18:54
با اجازه لینکت میکنم نگین جان ...
نانا
7 شهریور 90 3:08
انشاله بقیه ی راه رو بدون دردسر و با سلامتی طی کنی عزیزم ...
مهسا
29 شهریور 90 14:42
مامان نگین کجایی پس بیا اپ کن دیگه
نگین
29 شهریور 90 14:42
نگین جان این روزا و لحظه های تکرار نشدنی بعدا میشه بهترین و خاطره انگیز ترین روزهای زندگیت. میدونم تو این روزا کنار اومدن با بعضی تغییرات سخته. امیدوارم گل پسرت به سلامتی و شادی به دنیا بیاد.
فاطمه
8 مهر 90 17:48
سلام نگین جون،خوبی؟درکت میکنم،منم دلم برا هیکلم تنگ شد،گاهی میشینم گریه میکنم که اینقد چاقم،گاهی لباس تنگامو در میارم میپوشم ،به زور تحمل میکنم لباسام میخواد بترکه،ولی وقتی یاد اونایی میفتم که تو حسرت یه نی نی موندن دلگرم میشم،به منو پسرم سر بزن،فدا
مهسا
9 مهر 90 14:51
ای مامانه تنبل بیا آپ کن دیگه
Asemuni ha
8 آذر 90 15:24
خیلی بامزه مینویسی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ني ني گولو می باشد