زشت نامه
در آستانه 5 ماهگي هستم ( 20هفته) ؛
شيكمم اندازه يه توپ بسكتبال شده هيكلم شبيه يه لوله ميمونه كه وسطش يه چيز گير كرده .
از عدد رو ترازو بدم مياد. توي عمرم انقده چاق نشده بودم .
همسري خيلي از شيكم قولمبم خوشش مياد ؛ميگه تا حالا زن باردار كه شيكمش اين مدلي جلو اومده
باشه نديده ( منم بهش ميگم : همچي ميگي اين مدليشو نديده بودي ؛ آدم فكر ميكنه يه عمردر مورد طرز
جلواومدنه شيكم زناي حامله تحقيق ميكردي !!)
هر روز كه از شركت برميگرده اول كلي به شيكم من ميخنده و بعدشم تا شب پسرم –پسرم ميكنه.
تو فاميل پر كرده بچه من آقازادست !! الان هر كي زنگ ميزنه ازم حال آقازاده ! رو ميپرسه !
.......از بحث زشتي منحرف نشيم ....
پوست تنم خشك شده ؛ يه لكه هاي ريز قهوهايي روي پيشوني و كنار ابروهام ظاهر شده . پوست بدنم
شفاف شده رگهاي آبيم از زيرش كاملا مشخصه ؛ فكر كنم قطر رگهام هم زياد شدن !بعضي روزا
جلوي آيينه دماغمو خيلي دراز ميبينم .
دلم براي بدن قبليم خيلي خيلي تنگ شده .دلم براي سبك حركت كردنام تنگ شده .
دلم ميخواد مثل قبل با يه دور خيز ؛ دمرو بپرم رو تخت ....
دلم ميخواد كلاس ورزشامو و برم و همش جست و خيز كنم .
انقدر همه چي سريع اتفاق افتاد و سريع پيش ميره كه وقت نكردم با بدن قبليم درست و حسابي خدافظي
كنم.
هنوز به وضعيت جديدم عادت نكردم .. يك كلام اصلا خوشم نميااااااااااااااااد.
حرف آخر :
تنها تغيير شيرين و دلچسب و اميدوار كننده توي وجودم ؛ يه احساس عشق عميق و واقعي به پسرم
هست كه با هيچي تو دنيا عوضش نميكنم ؛ حاضرم از اين زشتتر هم بشم ولي يه لحظه بدونه ني ني
نباشم ..
وقايع مهم :
* - اگه توهم نزده باشم ؛ 11 مرداد اولين تكوناشو حس كردم .
* - پسرم اولين كله پاچشو 17 مرداد تو كله پزي بره سفيد ؛ نوش جان كرد( البته از طريق بند ناف )