آزمايشگاه
صبش بعد از رفتنه آقاي همسر پريدم آزمايشگاه .. بعد از يه عالمه
معطلي گفتن كه شنبه جواب ميدن !
اعتراض كردم ؛ گفتن كه خودتون بايد زودتر ميگفتين اورژانسي ميخوايين !!
گفتم حالاميگم . اورژانسي ميخوام . گفتم ما اين خدمات رو نداريم .! هه
ديگه سختم بود برم يه جاي ديگه خون بدم . آخه من از خون اين جور چيزا
خوشم نمياد . زودي ضعف ميكنم .
از اين به بعدش خيلي سخت شد.
چقدر سخته آدم راز به اين مهمي رو تو دلش نگه داره ها ......
منم بايد دو روز تمام ساكت ميموندم و هيچي نميگفتم ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی