سوپرايز مامان اينا
من چقد عاشقه سوپرايزم... ني ني گولو كه اومده تونستم يه عالمه اطرافيانمو
سوپرايز كنم.
براي مامان اينا يه نقشه خوب كشيده بوديم . گفتم وقتي ميريم خونشون بعد
از شام طبق عادت هميشه ترتيب يه بازي رو ميديم .
البته اين دفعه به پيشنهاد ما بازي 20 سوالي . يعني هر كسي يه چيزي رو تو
ذهنش در نظر ميگيره و بعد از پرسيدن سوال بايد اون مورده سوال رو كشف
كنيم .
مهموني شام كه خيلي خوب پيش رفت . من همش احساس ميكردم مامان
فهميده . چون يه جورايي دنبالم بود . تو اتاق . تو آشپزخونه . پذيرايي . مشكوك
نگاهم ميكرد .
بعد از شام موقعيت مناسبي براي بازي پيش نيومد . مخصوصا كه
كيميا ( خواهرزاده كوچيكم ) اصرار داشت قهوه تلخ رو ببينيم و ما ميدونستيم
قهوه تلخ ديدن يعني 2 ساعت تعويق در بازي .
خطر قهوه تلخ رو يه جوري درستش كرديم ولي دوباره گفت آهان الان Sali talk
شروع ميشه . ميخوام اونو ببينم.
ناهيد ( خواهر بزرگم) هم مشغول ترجمه دفترچه دستور عمل فشارخون براي
بابا بود و گفت من بازي نميام الان كار دارم .
خلاصه جو جور نبود .
ولي بايد اينكا رو ميكرديم ديگه.......
آقاي پدر گفت بيايين بازي و بازي از بابا شروع شد كه مورده سوالشم ميمون
بود .
بعدش مثلا نوبت من شد كه مورده سوالم ني ني گولو بود .
با چند تا سوال اول متوجه شدن كه انسانه و در اين اتاق وجود داره .
سر جنسيتش خيلي خنده دار شد. چون گفتن خانومه گفتم آره . بعدش همه
مونثهاي خونه گفته شد ولي اون نبود.
گفت جرزني كردي مگه نگفتي خانومه و تو اين خونست ؟ گفتم من گفتم
ممكنه خانم باشه و ممكنه نباشه .
ناهيد كه ذهنش كاملا به اينكه جرزني كردم و مورده سوال رو عوض كردم و بايد
از اول رو كاغذ مورد سوال رو مينوشتم ؛ منحرف شده بود و كلي شلوغ كاري
كرد
مامان و بابا سكوت كرده بودن . انگار فهميده بودن . نغمه از همه زودتر فهميد
..گفت حامله ايي !!
ناهيد كه اصلاتو حال و هوا نبودددددد. منم راحت گفتم آره باردارم...
ازاون به بعدشو دقيق نميتونم بگم. فقط اينو بگم كه خيلي لحظات خوب و بياد
موندني همرا ه با احساس شوك - خوشحالي - خيانت ( از دير خبر دادنم ) بود .