ني ني گولو

سوپرايز مامان اينا

1390/2/9 13:47
نویسنده : مامان نگين
1,931 بازدید
اشتراک گذاری

 

من چقد عاشقه سوپرايزم... ني ني گولو كه اومده تونستم يه عالمه اطرافيانمو

 

سوپرايز كنم.

 

براي مامان اينا يه نقشه خوب كشيده بوديم . گفتم وقتي ميريم خونشون بعد

 

از شام طبق عادت هميشه ترتيب يه بازي رو ميديم .

 

البته اين دفعه به پيشنهاد ما بازي 20 سوالي . يعني هر كسي يه چيزي رو تو

ذهنش در نظر ميگيره و بعد از پرسيدن سوال بايد اون مورده سوال رو كشف

كنيم .

 

مهموني شام كه خيلي خوب پيش رفت . من  همش  احساس ميكردم مامان


فهميده . چون يه جورايي دنبالم بود . تو اتاق . تو آشپزخونه . پذيرايي . مشكوك

 

نگاهم ميكرد .

 

بعد از شام موقعيت مناسبي براي بازي پيش نيومد . مخصوصا كه


كيميا ( خواهرزاده كوچيكم ) اصرار داشت قهوه تلخ رو ببينيم و ما ميدونستيم

 

قهوه تلخ ديدن يعني 2 ساعت تعويق در بازي .

 

خطر قهوه تلخ رو يه جوري درستش كرديم ولي دوباره گفت آهان الان Sali talk

 

 شروع ميشه . ميخوام اونو ببينم.

 

ناهيد ( خواهر بزرگم) هم مشغول ترجمه دفترچه دستور عمل فشارخون براي

 

بابا بود و گفت من بازي نميام الان كار دارم .

 

خلاصه جو جور نبود .

 

ولي بايد اينكا رو ميكرديم ديگه.......

 

آقاي پدر گفت بيايين بازي و بازي از بابا شروع شد كه مورده سوالشم ميمون

بود .

 

بعدش مثلا نوبت من شد كه مورده سوالم ني ني گولو بود .

 

با چند تا سوال اول متوجه شدن كه انسانه و در اين اتاق وجود داره .

 

سر جنسيتش خيلي خنده دار شد. چون گفتن خانومه گفتم آره . بعدش همه

مونثهاي خونه گفته شد ولي اون نبود.

 

گفت جرزني كردي مگه نگفتي خانومه و تو اين خونست ؟ گفتم من گفتم

ممكنه خانم باشه و ممكنه نباشه .

 

ناهيد كه ذهنش كاملا به اينكه جرزني كردم و مورده سوال رو عوض كردم و بايد

از اول رو كاغذ مورد سوال رو مينوشتم ؛ منحرف شده بود و كلي شلوغ كاري

كرد

 

مامان و بابا سكوت كرده بودن . انگار فهميده بودن . نغمه از همه زودتر فهميد

..گفت حامله ايي !!

 

ناهيد كه اصلاتو حال و هوا نبودددددد. منم راحت گفتم آره باردارم...

 

ازاون به بعدشو دقيق نميتونم بگم. فقط اينو بگم كه خيلي لحظات خوب و بياد


موندني  همرا ه با احساس شوك - خوشحالي - خيانت ( از دير خبر دادنم ) بود .

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

nahid
10 اردیبهشت 90 1:06
آره خاله جون مامان راست میگه من اصلا توبازی نبودم وقتی هم که اومدم قربون نبودنم اینقدر بازی رو جدی گرفته بودم که اصلامتوجه اصل مطلب نشدم .خاله فدات شه
somi
10 اردیبهشت 90 11:36
همون بلایی که سر ما آوردی سر مامانت اینا هم آوردی دیگه !! من که از سورپرایز خیلی خوشم میاد! اما سورپرایز تو به قول خودت مخلوطی بود از همه چیز.. اما خیلی خوشحال شدم خودتم میدونی نگین جون
نرگس
10 اردیبهشت 90 13:28
پس عملیات سورپرایز خانواده هم با خوشی به پایان رسید آفرین مامان نگین بلا
خاله نغمه
11 اردیبهشت 90 21:44
جوجو فسقلی مامان و بابات که اهل برنامه ریزی و سوپرایزن .....یادمون میمونه که تو چقدر تو زندگیت مارو سوپرایز میکنی ....آخی جوجه
مامان جو ن
11 اردیبهشت 90 22:40
من خیلی وقت بود که منتظر تو بودم خوشحالم که میخواهی بیایی . به جمع ما خوش امدی قدمت مبارک نی نی گولو
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ني ني گولو می باشد