خالي يعني بي تو
9 ماه انتظار !
چقدر برام اين واژه بي معناست ؛ مثل يه عالمه كلمه كه الكي درست شدن؛ شايد اين
اصطلاح رو يه مرد بكار برد كه از احساسات دروني يه مامان جوون بيخبره.
من اصلا انتظار نكشيدم ! هميشه هم ميدونستم كه وقتي زمانش سر برسه غصه
ميخورم .
نميدونم..........شايدم دارم اشتباه ميكنم و 9 ماه انتظار براي مامانايي كه بارداريهاي
پر استرس رو گذروندن واژه خوبي باشه .
براي من تداعي كننده آخرينه همه چيزاي خوبه ؛ همه روزهايي كه فكر يه موجود پاك كه
در درون من در حاله ريشه گرفتن بود منو رها نكرد .آهنگه رشدش مثله سمفوني طبيعت
بهم يه آرامش و اطمينان وصف ناشدني ميداد .
بهم گفتن كه تا چهار روز ديگه بايد از تو در وجودم خداحافظي كنم .
با اينكه همه ميگن فقط از تو دلت مياد تو بغلت ؛ بازم برام سخته ؛ انگار يه تيكه از
وجودمو ميخوان ازم بردارن. احساس ميكنم داره ازم دزدي ميشه .
كلي تنها ميشم . يه مهمون عزيز داشتم كه ميخواد از پيشم بره . همه هيجانزده شدن و
در تكاپوافتادن تا در مراسم استقباله اين مهمون كوچولو حاضر باشن ؛ من از درونم
غمگينم .
يعني خالي ميشم ؟
يعني وقتي دست رو دلم ميزارم هيچ تكون و حركتي نيست ؟ هيچي نيست ؟
يعني وقتي از يه موضوعي ناراحت ميشم يهو يه چيزي تو دلم قلمبه و سفت نميشه ؟
يعني وقتي از جلوي آيينه رد ميشم ؛ خودت و خودمو يكجا نميبينم ؟
يعني ديگه وقت و بي وقت لگد و اظهار وجودت رو حس نميكنم .
يعني تمام ؟
دلم خيلي برات تنگ ميشه براي سكسكه هاي نازت ؛
براي وقتايي كه با موسيقي كه برات ميزاشتم آروم ميچرخيدي .
فكر ميكردم بدترين خلايي كه تو زندگيم داشتم شب عروسيم بود .
همون شب كه بعد از كلي آرزو وارد خونه جديد شدم و يهو همه رفتن ؛ همه چي تموم
شده بود .
همه تلاشها و بدو بدوهامون براي ترتيب دادنه يه عروسي خوب در عرض يه روز
مثل برق و باد گذشته بود.
حالا ميفهمم كه اين خلاء بزرگتر از تنها شدنم در شب عروسيه .
واقعا هر مرحله از رشد احتياج به يه خلاء داره ؟
خلاء بعدي زندگي من كي هست ؟
به زير سقفه اين خونه
منم مثله تو مهمونم
منم مثله تو ميدونم
تو اين خونه نميمونم