بعد از 15 روز استراحت مطلق مطلق
4 خرداد90
صبح كله سحر بيدار شدم .
هر چي زور زدم بخوابم فايده نداشت . چشمام ميسوخت . (نميدونم چرا )
همسري ساعت 9:30 دكتر رفت كه وقت بگيره تا من تو مطب معطل نشم .
ساعت 11 رفتيم دكتر با مامان و آقاي پدر.
رفتم رو تخت سونو گرافي ..به مانيتور نگاه نكردم..صداي دكتر اومد كه گفت بعله اينم از ني ني شما ..
واااااااي ديدمش .. باور نميكردم اين همه بزرگ شده باشه ..دردام يهم خوب شدن ..
الهي قربونش برم من ...
مامان هم از ذوقش تند تند منو ماچ ميكرد ..قيافه همسري كه از مانيتور هم ديدني تر بود ..مخصوصا
اون موقعي كه گفت جوونه هاي دست و پاشم در اومده ...
ولي نميدونم چرا گفت بايد به استراحتت ادام بدي ؟ گيج شدم. خب اگه همه چي خوبه پس ....؟
براي آزمايش NT يه ورقه بهمون داد كه ببريم بيمارستان پارس و وقت بگيريم .
بعدش قرار شد وقتي جواب آزمايش NT رو گرفتيم بريم دكتر كه فكر كنم اواسط تير ميشه ..
البته تا اون موقع قرار نيست دقيقا استراحت مطلق باشم.. فقط گفت زياد جنب و جوش نداشته باشم.