روز پدر
26 خرداد90 بازم نميتونستم بيرون برم و براي همسري خريد كنم ...بخاطر همين از مژگان خواهش كردم كه از طرف من براي آقاي پدر يه بلوز و شلوار مردونه بخره . ناهيد اينا هم شب اومدن خونمون .. براي بابا هم يه دوربين خريديم... كادوي همسري خيلي خوشگل شد...مخصوصا كه فكر ميكرد من چيزي براش نخريدم.. ذوق كرد.. پوشيد ؛ بهش خيلي ميومد.. روي كارت كادوم هم براش اينو نوشتم : " تو را هنوز خوب نميشناسم ؛ اما مادر، از صبر و مهربانيت ؛ خستگي و تلاشت ؛ نگاه پر از شور و شوقت ؛ بارها و بارها براي من قصه گفته. پدرم ؛ با دعايت كمكم كن تا دوران دوري از تو را پشت سر بگ...
نویسنده :
مامان نگين
14:23